نماز

نماز یعنی عشق به خدا

نماز

نماز یعنی عشق به خدا

سلام
نمــاز
نماز مهمترین اعمال دینى است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود ، عبادت هاى دیگر هم قبول مى شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمى شود . و همان طور که اگر انسان هرشبانه روز پنج نوبت در نهر آبى شستشو کند ، چرک در بدنش نمى ماند ، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک مى کند . سزاوار است که انسان نماز را در اول وقت بخواند . کسى که نماز را پَست و سبک شمارد ، مانند کسى است که نماز نمى خواند ؛ پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم فرمودند : « کسى که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد ، سزاوار عذاب آخرت است ». روزى حضرت در مسجد تشریف داشتند ، مردى وارد و مشغول نماز شد ، رکوع و سجودش را کاملاً به جا نیاورد . حضرت فرمودند : « اگر این مرد در حالى که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است » . پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتابزدگى نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسى سخن مى گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند و اگر انسان در موقع نماز کاملاً به این مطلب توجه کند، از خود بى خبر مى شود، چنانکه در حال نماز تیر را از پاى مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانى که مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات بلکه هرمعصیتى را ترک کند . و همچنین سزاوار است کارهایى که ثواب نماز را کم مى کند بجا نیاورد ، مثلاً در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند و نیز کارهایى که ثواب نماز را زیاد مى کند به جا آورد ، مثلاً انگشترى عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید .

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

نماز ها واجب

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۴ ق.ظ

 

1. نمازهاى واجب یومیه

2. نمازهاى واجب غیریومیه

3. بخشى از افعال نماز

                    الف) تکبیرة الاحرام

                    ب) قرائت حمدو سوره

                    ج) رکوع و سجود

                    د) تشهد و سلام

 

 

1. نمازهاى واجب یومیه:

 

نام نمازها

          * نام تمام نمازها را ذکر کرده و بگویید هر کدام از آنها چند رکعت است؟آیادرقرآن به آنها اشاره اى شده است؟

          * نمازها به دو قسمِ واجب و مستحب تقسیم مى شوند.

نمازهاى واجب شش تا است: 1. نماز یومیه که در مجموع 17 رکعت است: نماز صبح دو رکعت، نماز ظهر چهار رکعت، نماز عصر چهار رکعت، نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت.

2. نماز آیات: دو رکعت.

3. نماز میت.

4. نماز طواف واجب خانه کعبه: دو رکعت است، که بعد از طواف واجب خوانده مى شود.

5. نماز قضاى پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است. تعداد رکعات آن بستگى دارد که پسر بزرگ تر چند رکعت از نمازهاى قضا شده پدر را یقین دارد که به همان مقدار بر او واجب است.

6. نمازى که به واسطه اجاره، نذر، قسم و عهد واجب مى شود; تعداد رکعات هم بستگى دارد که هنگام نذر، اجاره، قسم و یا عهد، چند رکعت در نظر گرفته شده است.

نمازهاى مستحبى فراوان است، که در توضیح المسائل مراجع بزرگوار آمده است.[1]

          قرآن به نمازهاى یومیه به صورت کلى اشاره کرده; از جمله درآیات: نساء، آیه103; هود، آیه114; اسراء، آیه78 و... و در آیه 84 سوره توبه به نمازمیت اشاره اى شده است و نیز درباره نمازهاى مستحبى در آیات: مزمل، آیه2; طور، آیه49; زمر، آیه9; انسان، آیه26 و... به نماز نافله شب اشاره کرده است که در پرسش هاى دیگر تفصیل هریک خواهد آمد.

 

عدم ذکرجزئیات نمازدرقرآن

          * چرا جزئیات نماز در قرآن کریم ذکر نشده است؟

          * 1. قرآن کریم کتاب هدایت و راهنمایى انسان ها به سوى کمال است (بقره، آیه2). قرآن فقط کتاب احکام یا عقاید و... نیست که به تمام جزئیات مسائل فقهى و احکام شرعى و... بپردازد.

          2. قرآن کریم، با توجّه به سخنان و روایات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت گرامى آن حضرت(علیهم السلام) تفسیر مى شود; چنان که خداوند متعال مى فرماید: (...وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ); ... و ما این ذکر ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم، تا آن چه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها تبیین کنى، شاید اندیشه کنند.

          بنابراین، تبیین جزئیات و بازگو کردن مسائل ریز عبادى و فقهى و... بر عهده پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)است که فقها، دانشمندان اسلامى و کارشناسان مباحث اسلامى، با توجّه به منابع اسلامى (کتاب، سنت، عقل و اجماع) مسائل شرعى و اسلامى را استخراج مى کنند مثلاً وقتى به وسیله آیات، نماز بر پیامبر واجب مى شود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نماز مى ایستند و مى فرماید: ببینید من چگونه نماز مى خوانم شما هم همین گونه نماز بخوانید.[2]

 

فلسفه اختلاف تعداد رکعت هاى نمازها

          * فلسفه اختلاف تعداد رکعت هاى نمازها چیست؟

          * در مورد فلسفه احکام، به طور کلّى و اختلاف در عدد رکعت نمازها، به طور خاصّ، باید به موارد ذیل، توجه شود:

1ـ همه اَحکام الهى، داراى حکمت بوده و بر اساس مصلحت یا دفع مفسده است، ولى ممکن است براى ما مشخَّص نباشد.

2ـ اَحکام دین، دو دسته اند: الف) فلسفه و حکمت آنها بیان شده است; مانند نماز (عنکبوت، آیه45) و شراب (مائده، آیه91). ب) فلسفه آن بیان نشده است; مانند اختلاف رکعت نمازها.

3ـ این که سبب بیان نشدن علل و حکمت هاى بعضى از اَحکام مانند اختلاف عدد رکعت نمازها چیست، چند احتمال وجود دارد:

الف) براى امتحان بندگان، و معلوم شدن این که آیا بدون چون و چرا، از او اطاعت مى کنند یا نه، باشد; مانند عدد فرشتگان نگهبان جهنم که به تصریح قرآن براى امتحان است(مدثر، آیه30و31).

ب) فواید و آثار بعضى احکام، تنها مربوط به این دنیا نیست تا ما بتوانیم به آن پى ببریم، بلکه بسیارى از آنها، در جهان آخرت تأثیر دارد و ما، تا خود وارد آن جهان نشویم، نمى توانیم به آثار آنها دست یابیم.

ج) اگر پزشک بگوید از این قرص، صبح دو عدد، ظهر و عصر و عشا، چهار عدد و مغرب، سه عدد بخورید، آیا سبب این دستور را مى پرسیم؟ سبب نپرسیدن، این است که ما، به او اعتماد داریم و مى دانیم، حتماً به نفع ما دستورى را داده است; این که خداوند نماز صبح را دو رکعت و ظهر، عصر و عشاء را چهار رکعت و نماز مغرب را سه رکعت قرار داد، نیز ازهمین قبیل است.

3. بخشى از افعال نماز

 

الف) نیت و تکبیرة الاحرام

 

1/الف) نیت

اخلاص در نیت

          * راه هاى رسیدن به خلوص کدامند؟

          * «اخلاص» ضد «ریا» است. براى رسیدن به مقام اخلاص در دو مرحله باید تلاش کرد: یکى از نظر فکر و اندیشه، دیگرى در مقام عمل. ریشه «ریا» حبّ دنیا و فراموشى آخرت و اندیشه نکردن در پاداش هاى الهى و تأمّل نکردن در آفت هاى دنیاپرستى است. آبشخورِ صفتِ رذیله «ریا» نفاق و دو رویى است; امام صادق(علیه السلام)فرمود: (الریاء شجرة لاتثمر إلاّالشرک الخفى و أصلها النفاق); ریا و ظاهرسازى درختى است که میوه اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است.[3]

          بنابراین علاج ریا بى ارتباط با علاج نفاق نیست. یکى از راه هاى علاج ریا، توجه به آثار و عقوبات آن است که مى تواند مانع به وجود آمدن و رشد این صفت زشت شود. قرآن در آیات متعددى به نکوهش ریاکار مى پردازد و او را بى بهره و زیان کار معرفى مى کند: بقره، آیه264; نساء، آیه38 و 142; انفال، آیه47 و ماعون، آیه6و7.

          روایات نیز چهره اى زشت از ریاکار ترسیم کرده اند و به شدت سرزنش نموده اند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: ریاکار در قیامت با چهار نام صدا زده مى شود: اى کافر! اى فاجر! اى حیله گر! اى زیان کار! عملت نابود شد و اجرت باطل گشت! پاداش خود را از کسى بخواه که عملت را براى او انجام دادى![4]

          از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال مى شود: نجات در چیست؟ آن حضرت فرمود: در این است که شخص از عملى که براى عبادتِ خدا انجام مى دهد، مردم را در نظر نگیرد.[5]

          توجّه به اسباب و انگیزه هاى ریا مى تواند در دفع صفت ناپسند ریا مؤثر باشد. عامل اصلى ریا دوست داشتن ستایش و گریز از نکوهش مردم و طمع به مال و منافع آنان است. اگر کسى بداند که چیزى زیان آور است، هیچ گاه آن را دوست نخواهد داشت. توجه به این که ریا چه زیان هایى براى انسان به دنبال خواهد داشت و چگونه صفا و پاکى او را از بین خواهد برد و او را از توفیق در این دنیا و قرب و منزلت در پیشگاه خدا محروم خواهد ساخت، نیز توجه به اندک بودن متاع دنیا و زوال پذیر بودن آن و دائمى بودن پاداش الهى و نعمت هاى اخروى و هم چنین توجه به این که انسان ریاکار همیشه در حال اضطراب و تشویش است (چون به دست آوردن رضایت و خشنودى مردم بسیار دشوار است ـ اگر نگوییم ناممکن است ـ و نیز ترس و واهمه ریاکار از فاش شدن اسرار و برملا شدن نیات) مى تواند در نجات انسان ریاکار از بلاى «ریا» مؤثر باشد.

          توجه به نشانه هاى «ریا» انسان را از وجود چنین صفتى و زوال آن با خبر مى کند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سه نشانه براى شناسایى ریاکار وجود دارد: وقتى مردم او را مى بینند، به نشاط مى آید و اگر تنها و دور از چشم مردم باشد، کسل و بى حال مى شود و دوست دارد که او را در تمام کارهایش ستایش کنند.[6]

          قرآن مجید (اسراء، آیه84) و روایات اسلامى، به کم تر چیزى به اندازه اخلاص نیت اهمیت داده اند; تا آن جا که آن را عامل اصلى پیروزى در دنیا و آخرت شمرده اند. اصولاً از نظر اسلام هر عمل عبادى بدون اخلاص نیت بى ارزش است. براى پاک و خالص گردانیدن اخلاص، بهترین راه برطرف کردن موانع آن است. اخلاصْ موانع و آفات آشکار و نهان دارد; برخى بسیارى قوى و خطرناک و برخى ضعیف تر است. مهم ترین مانع اخلاص، ریاکارى است; شیطان به وسوسه هاى خود و آلوده کردن عمل انسان به ریا از راه هاى گوناگون و بسیار پیچیده، خلوص را از عمل انسان مى گیرد.

          یکى دیگر از موانع، هواى نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره مى سازد; حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: چگونه توانایى بر اخلاص دارد کسى که هواى نفس بر او غالب است.[7]

هم چنین براى خلوص داشتن در عبادت، باید دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نمود; حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: (قلِّل الامال تخلص لک الاعمال)[8].

          پس از تفکر در فواید و آثار و برکات اخلاص و کارهایى که از روى خلوص نیت انجام مى گیرد، باید در مقام عمل به تمرین پرداخت و با سعى و تلاش، از کارهایى که به اخلاص نیت صدمه مى زند، پرهیز نمود و کارهایى را که در خلوص نیت نقش دارند، انجام داد.[9]

 

2/الف) تکبیرة الاحرام

ذکر تکبیرة الاحرام

          * آیه 78 سوره انعام: (إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضَ حَنِیفًا وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ) را باید در نمازهاى واجب قبل از تکبیرة الاحرام بگوییم یا بعد از نیت و تکبیرة الاحرام؟

          * مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام، شش تکبیر گفته شود و در فاصله هاى معین بین این تکبیرها دعاهاى نقل شده را بخواند و پس از گفتن تکبیرة الاحرام بگوید: (وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض عالم الغیب و الشهاده حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین، ان صلاتی و نسکى و محیاى و مماتی للّه رب العالمین، لاشریک له و بذلک امرتُ و انا من المسلمین)، سپس استعاذه کند و به قرائت حمد بپردازد.[10]

ب) قرائت حمد و سوره

 

سوره هایى که در نماز مى توان خواند

          * کدام یک از سوره هاى قرآن باید در نماز خوانده شود؟ چرا؟

          * در رکعت اول و دوم نمازهاى واجب یومیه، انسان باید ابتدا حمد و بعد از آن یک سوره تمام، از سوره هاى قرآن کریم را بخواند; البته جز چهار سوره اى که آیه سجده واجب دارد (سوره هاى نجم، علق، سجده، فصلت). اگر کسى در نماز یکى از چهار سوره اى را که سجده واجب دارد، به عمد بخواند، نمازش باطل است. بنابر نظر بعضى مراجع، سوره «ضحى» و «انشراح» و هم چنین سوره «فیل» و «قریش» یک سوره حساب مى شود; به این معنا که اگر سوره «ضحى» را خواند، باید سوره «انشراح» را هم دنبال آن بخواند و اگر سوره «فیل» را خواند، سوره «قریش» را هم بخواند تا یک سوره تمام به شمار آید.[11]

          علت این که ما نماز را این گونه مى خوانیم آن است که پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به این صورت خوانده اند و ما نیز در این گونه مسائل به سیره و روش آنها اقتدا مى کنیم; با این کیفیت نماز خواندن و احکام آن از حکیمى دانا و متعال براى هدایت و رسیدن به کمال انسان ها بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده است و انسان گرچه فلسفه و حکمت آن را نداند، ولى باید به آنها عمل کند.[12]

 

علت خواندن سوره حمد در نماز

          * چرا سوره شریف فاتحه را باید در نمازهایمان بخوانیم؟ و سوره اى دیگر جاى گزین آن نمى شود؟

          * قرآن کریم، فقط کلیات دین را مطرح کرده است و جزئیات و تفسیر آیات، به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) سپرده شده است، در روایات چنین آمده است:

          1. از امام باقر(علیه السلام) درباره حکم کسى که در نمازش «فاتحة الکتاب» قرائت نکرده بود، سؤال شد; حضرت فرمود: (لاصلاة له إلاّ ان یقرأ بها); نمازش، نماز شمرده نمى شود، مگر این که در آن «فاتحة الکتاب» را قرائت کند.

          2. در روایت دیگر مى فرمایند: (کل صلاة لایقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهى خداج); هر نمازى که در آن «فاتحة الکتاب» خوانده نشود، ناقص است.[13]

          3. امیرالمؤمنین امام على(علیه السلام) مى فرمایند: هر گاه تکبیر افتتاح را گفتى، پس سوره حمد را قرائت کن و سوره دیگرى که به آن اجازه داده شده، همراه آن بخوان... .[14]

          4. امام رضا(علیه السلام) مى فرمایند: گفته شده در نماز حمد خوانده شود نه سوره دیگر، زیرا هیچ سوره اى جامع تر از سوره حمد نیست... .[15]

          امام خمینى در تفسیر سوره شریف «حمد» مى فرماید: این سوره شریف مشتمل است بر عمده مقاصد الهیّه در قرآن شریف، زیرا که اصل مقاصد قرآن کریم تکمیل معرفة الله و تحصیل توحید است; پس جمیع مقاصد کتاب الهى و قرآن کریم برگشت به مقصد واحد مى کند و آن حقیقت توحید است که هدف نهایى و مقصد همه انبیاى عظام(علیهم السلام) است و حقایق توحید نیز در آیه مبارکه «بسم الله»... نهفته شده است، لذا این آیه شریفه، اعظم آیات الهیه و مشتمل بر تمام مقاصد کتاب الهى است و چون «باء» ظهور توحید و نقطه زیر آن سرّ آن است، پس تمام کتاب قرآن کریم ظهوراً و سراً در «باء» موجود است و انسان کامل یعنى وجود مبارک رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که همان نقطه سرّ توحید است و در عالم، آیه و نشانه اى بزرگ تر از آن وجود مبارک نیست; چنان که در حدیث وارد است.[16] هر چه در تفسیر این آیه سخن گفته شود اندک است، چرا که معروف است: «امیرالمؤمنین على(علیه السلام) از سر شب تا صبح براى «ابن عباس» از تفسیر «بسم الله» سخن مى گفت، صبح شد در حالى که از تفسیر «باء» آن فراتر نرفته بود».[17] در فضیلت این سوره مبارکه سه روایت را نقل مى کنیم:

          1. از امام صادق(علیه السلام) از «بسم الله...» سؤال شد; فرمودند: (الباء بهاءالله، والسین سناءالله، و المیم ملک الله،...); «باء» نشانه عظمت و کمال خداوند متعال است و «سین» نشانه بلندى و رفعت مقام خداوندى است و «میم» نشانه فرمان روایى خداوند متعال است و... .[18]

          2. ابن عباس از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) چنین نقل کرده است: براى هر چیز اساسى است و اساس قرآن «فاتحه» است و اساس «فاتحه» «بسم الله الرحمن الرحیم» است.

          3. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به جابربن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر! آیا برترین سوره اى که خدا در کتابش نازل فرموده به تو بیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى، پدر و مادرم فداى تو باد! اى رسول خدا! آن را به من بیاموز. پس رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) سوره «حمد» (ام الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر! آیا آگاهت سازم از این سوره؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد! یا رسول الله! از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ.[19]

 

معناى صراط مستقیم در سوره حمد

          * منظور از «صراط مستقیم» در سوره حمد چیست؟ اگر مراد، اسلام یا قرآن یا راه بهشت باشد، «صراط مستقیم» درباره نمازگزاران و مؤمنان ـ که به سوى آن هدایت یافته اند ـ چه مفهومى خواهد داشت؟ آیا این، تحصیل حاصل نیست؟

          * الف) کلمه «صراط» در لغت، به معناى «طریق و سبیل» آمده است، امّا از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم، به معناى «خداپرستى و دین حق و پاى بند بودن به دستورهاى خداوند متعال» است. در آیه صدوشصتویک سوره انعام، به این معنا اشاره شده است. چون راه مستقیم همیشه یک راه بیشتر نیست.

          بنابراین، «صراط مستقیم»، همان دین و آیین الهى در جنبه هاى عقیدتى و عملى است و به همین دلیل، نزدیک ترین راه ارتباط با خدا است. در این که بعضى مفسران «صراط مستقیم» را به اسلام، یا قرآن، یا پیامبر و امامان(علیهم السلام) معنا کرده اند، باید گفت: بازگشت همه این معانى به همان دین و آیین الهى در جنبه هاى اعتقادى و عملى است.

          پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: صراط مستقیم، راه پیامبران است; همانان اند که مشمول نعمت هاى الهى شده اند.[20] در روایات دیگر، صراط مستقیم، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) یا شناخت امام(علیه السلام)شمرد شده است.

          بازگشت همه اینها، دعوت به همان دین و آیین الهى است. اگر در این عالم، به راه راست نبوّت و طریق مستقیم ولایت، قدم زده باشیم و از جاده ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام) انحراف و لغزش پیدا نکرده باشیم، در گذشتن از پل صراط در آخرت مشکلى نخواهیم داشت. در زیارت جامعه آمده است: (أنتم السبیل الأعظم و الصراط الأقوم); شمایید راه بزرگ و استوار خدا.

          بنابراین، هر کس در این دنیا، در صراط ایشان قرار بگیرد و استقامت داشته باشد و پایش نلرزد، در آخرت نیز نخواهد لغزید و مانند برق جهنده، از آن مى گذرد. اگر در این عالم، مستقیم حرکت کنیم، از پل صراط آخرت هم، مستقیم عبور مى کنیم و به چپ یا راست ـ که افتادن به هلاکت و جهنّم است ـ متمایل نمى شویم.

          ب) تقاضا و طلب کردن هدایت و بر «صراط مستقیم» بودن، از طرف مؤمنان و حتّى پیامبران و امامان(علیهم السلام)تحصیل حاصل نیست، زیرا:

اولا: «صراط مستقیم» و آیین حق الهى، مراتب و درجاتى دارد که همه افراد، در پیمودن این درجات، یک سان نیستند; به عبارتى دیگر، «صراط مستقیم»، امرى نسبى است.

          بنابراین، انسان، هر مقدار از این درجات را طى کند، باز هم، درجات بالاتر و والاترى وجود دارد که انسان با ایمان، از خدا مى خواهد تا او را به آن درجات هدایت کند.

ثانیاً: براى انسان ها ]غیر از معصومان(علیهم السلام)[ هر لحظه، بیم لغزش و انحراف در این مسیر هدایت، وجود دارد; به همین سبب انسان ها، باید خود را در اختیار پروردگار بگذارند و تقاضا کنند، که آنان را در راه راست ثابت قدم نگه دارد.

          انسان، لحظه به لحظه، نیازمندِ دریافت هدایت است، زیرا در مسیر معنوى ارتباط با خداوند متعال، حتماً در طول زمان، موانعى مانند: کژى ها، ظلم ها، ناپاکى ها و ...، ایجاد خواهد شد و پیوندش را از آن منبع هدایت، قطع خواهد کرد و همانْ لحظه انحراف از صراط مستقیم خواهد بود. پس ما با گفتن: (اهدنا الصراط المستقیم) از خدا طلب مى کنیم که این موانع پیش نیاید و ما بر صراط مستقیم ثابت بمانیم.

          ثالثاً: چون هدایت، همان پیمودن طریق نامحدود تکامل است و انسان، به تدریج مراحل نقصان را در آن، پشت سر مى گذارد، بنابراین جاى تعجّب نیست که حتّى پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز از خدا، تقاضاى هدایت در «صراط مستقیم» را بکنند، چون تنها خداوند متعال، کمال مطلق است و غیر او، همه، در مسیر تکامل هستند، پس چه مانع دارد که آنان نیز درجات بالاترى را از خداوند متعال تقاضا بکنند؟[21]

 

حکم آمین گفتن بعد از حمد

          * رادیو قرآن عربستان حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به دین مضمون نقل کرد: هر گاه امام جماعت در پایان سوره حمد (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّآلِّینَ) مى گوید، ملائکه آسمان «آمین» مى گویند و هر کس به نحوى «آمین» بگوید که صدایش را تا صف جلو نماز جماعت بشنوند، تمام گناهان گذشته اش آمرزیده مى شود و راویان حدیث را نیز «عبدالله بن عمر و ابوهریره» گفته اند. آیا این حدیث نزد فقهاى شیعه نیز اعتبارى دارد یا خیر؟

          * به چند دلیل این حدیث نزد فقهاى شیعه اعتبارى ندارد:

          1. از امامان معصوم(علیهم السلام) روایتى بر تأیید گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» نمى یابیم، بلکه دستور به ترک آن داده اند; امام صادق(علیه السلام) به جمیل مى فرماید: (إذا کنت خلف امام فقرأ الحمد و فرغ من قراءتها فقل أنت «الحمدلله رب العالمین» و لاتقل آمین); هنگامى که پشت سر امام جماعت ایستاده اى و او سوره حمد مى خواند و آن را به اتمام رسانید بگو: «الحمدلله ربّ العالمین» ولى «آمین» نگو.[22]

          2. امام صادق(علیه السلام) گفتن «آمین» بعد از «ولاالضالّین» را از یهود و نصارى مى داند.

          3. اجماع علماى شیعه در این باره با مستند قرار دادن روایات از امامان معصوم(علیهم السلام) بر بطلان نماز ]در صورت گفتن «آمین»[ فتوا داده اند.

          افزون بر آن چه گذشت تکلیف ما در نماز خواندن سوره قرآن و قرآن بودن آیات مى باشد و حتى ]به قول برخى از فقها[ اگر آیات به قصد دعا، خوانده شوند، نماز باطل است[23] و اگر هنگام قرائت سوره حمد در نماز قصد دعا نماید، نمازش باطل است.

          از طرفى، احادیثى که اهل تسنن براى جواز آمین گفتن به آن تمسک مى کنند، جعلى و ساختگى مى باشد و راوى آن (ابوهریره) به اعتراف و اقرار بزرگان اهل تسنن (خلیفه دوم)، انسان دروغ گویى بوده است; چنان که عمر بن خطاب بر ضد ابوهریره شهادت داد که او دشمن خدا و مسلمانان است و او را خیانتکار دانسته و او را ده هزار دینار جریمه و ملزم به پرداخت آن کرد و او را از حاکمیت بحرین کنار گذاشت.[24]

روایت مذکور (غیرمعتبر بودن ابوهریره) در منابع اهل تسنن نیز آمده است.[25]

 

مخاطب «قل» در سوره توحید

          * دلیل این که در بعضى آیات قرآن کریم، فعل «قل» خطاب به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است، چیست؟ چرا «قل» هم جزء آیه و قرآن محسوب شده است؟ در بعضى آیات نیز عملى است که به خود حضرت بر مى گردد; مثلاً (قل اعوذ برب الناس). پس در این آیات، «قل» به چه دلیل ذکر شده است؟

          * الف) ذکر کلمه «قل» در آیات قرآن کریم، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عین کلماتى است که بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)وحى شده است; به عبارت دیگر، نشان مى دهد که حضرت هیچ گونه تغییرى در الفاظى که برایشان وحى شده نمى دادند و حتى کلمه «قل» را که خطاب پروردگار متعال به او است، عیناً ذکر مى کردند و به همین دلیل نیز کلمه «قل» جزء آیه محسوب مى شود.

          ب) خطابات قرآن کریم، هر چند در ظاهر، متوجه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)است، ولى مفهوم عامى دارد که شامل همه مسلمان ها مى شود (جز موارد معدودى که دلیل بر اختصاص آن به حضرت وجود دارد) و به آنها یاد مى دهد که چگونه به وظایف خود عمل نمایند. در آیه یاد شده در پرسش نیز سخن را به شخص پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)ـ که سرمشق و مقتدا و پیشواى مردم است ـ متوجه کرده و به دیگران مى آموزد که به هر حال، هرگز نباید مغرور شد و خود را بى نیاز از پند و موعظه و امدادهاى غیبى الهى دانست، بلکه باید همیشه به او پناه برد و با هوشیارى مراقب وسوسه هاى شیطانى بود. بنابر این چون قرآن کتاب همیشگى و براى همه انسان ها است پیام او نیز فراگیر است; یعنى هم انسان هاى زمان نزول و هم آیندگان را مشمول خطاب خود مى داند; مثل این که هم اکنون از ملکوت نازل شده و با جامعه سخن مى گوید. قرآن لحظه به لحظه و براى فرد فرد در حال نزول است.[26]

پس مى توان گفت: کلمه «قل» در نماز خطاب به هیچ کس نیست، زیرا گوینده و نمازگزار از این کلمه قصد «انشاء» و یا «اخبار» ندارد و در جایى مخاطب لازم است، که چنین قصدى در کار باشد; بر این اساس کلمه «قل» صرفًا به عنوان قرائت ـ که از واجبات نماز است ـ گفته مى شود(البته همراه با حضور قلب و توجه به معانى).

 

حکم خواندن ترجمه نماز درقرائت

          * آیا در قرآن کریم، درباره مسلمانانى که به زبان عربى آشنایى ندارند، آمده است که ترجمه نماز را بگویند یا خیر؟ آیا صحیح است که شخص، نماز بخواند و نداند چه مى گوید؟

          * چنین مطلبى در قرآن نیامده است، بلکه مراجع معظم تقلید تصریح دارند: مکلف (عرب و غیرعرب) باید تمام ذکرهاى نماز را صحیح و به صورت عربى تلفظ کند و اگر مکلف، الفاظ عربى را نمى داند، باید یاد بگیرد و افرادى که قدرت یادگیرى کلمات را ندارند، بیشتر از توان یادگیرى آنها خواسته نشده و معذور مى باشند.[27] علت عربى خواندن نماز در پرسش بعدى خواهد آمد.

          شایان ذکر است که بین اصول عقاید و اعمال تعبدى (مانند: نماز، روزه، حج و...) فرق است، چرا که باید همه افراد (عرب و غیرعرب) به اصول عقاید اسلام آگاهى و فهم کامل داشته باشند، امّا در اعمال تعبدى، این آگاهى و فهم شرط نیست; در امور تعبدى، شخص بعد از پذیرش الوهیت خدا و... با دلیل و برهان، خود را موظف به بندگى مى داند و اوامر را آن گونه که دستور داده شده انجام مى دهد.

          بنابراین، صحت نماز، منوط به دانستن معناى آن نیست و دانستن معناى آن باعث بهره مندى بیشتر از نماز و توجه به خدا مى شود و یاد گرفتن معناى نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مى شود، به قدرى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت، براى تمام عمر یاد گرفت.[28]

 

فلسفه خواندن نماز به زبان عربى

          * چرا نماز را به عربى مى خوانیم؟

          * 1. به عربى خواندن نماز یکى از نشانه هاى جهانى بودن دین اسلام است که همه انسان ها باید در پیشگاه خداوند متعال با یک زبان تکلم کنند و این رمز وحدت و نشانه یگانگى مسلمانان است; افزون بر این خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از خطر تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى اساس ـ که بر اثر مداخله افرادِ غیر متخصص به هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر رخ مى دهد ـ نگاه مى دارد و به این وسیله روح این عبادت محفوظ مى ماند.[29]

2. وجوب عربى خواندن نماز در ذکرهایى است که واجب است. بنابراین در ذکرهاى مستحب و دعاهایى مستحبى که مثلا در قنوت خوانده مى شود، نظر مراجع معظم تقلید فرق مى کند و بعضى از آنان خواندن این ذکرها را با زبان غیرعربى هم جایز مى دانند.

 

رعایت تجوید درنماز

          * آیا در خواندن قرائت نماز رعایت تجوید لازم است؟

          * رعایت تجوید لازم نیست، ولى باید کلمات و حروف را طورى ادا کند که عرف عرب آن را صحیح بداند، هر چند رعایت دستورهاى تجوید بهتر است.[30]

 

تلفظ مخارج حروف

          * اگر کسى که به علوم تجویدى آگاهى کامل دارد، ولى بنا به عللى هم چون افتادن دندان هاى ثنایاى جلو و... نتواند برخى حروف را صحیح تلفظ کند، خواندن قرآن و نماز او چه حکمى دارد.

          * در مورد صحیح خواندن قرآن: از آن جا که خواندن قرآن واجب نیست، مشکلى نیست و اگر هم نمى توانند صحیح بخوانند در حدّى که مقدورشان مى باشد بخوانند; بنابراین گفته اند: حتى اگر نمى توانند قرآن بخوانند، مستحب است قرآن را باز نموده، به خطوط قرآن نگاه کنند. در روایتى بیان شده که اگر کسى نتواند قرآن را صحیح تلاوت کند، فرشتگان آن را تصحیح کرده، صحیح آن را در نامه عمل ثبت مى کنند.[31]

          درباره نماز نیز اگر مراد از عدم امکان تلفظ صحیح، عدم رعایت برخى از مواردى است که علماى تجوید مى گویند که اشکالى ندارد و رعایت برخى از محسنات قرائتى که علماى تجوید مى گویند، در نماز واجب نیست.[32] ولى اگر به گونه اى باشد که نماز را غلط بخواند، در نماز جماعت شرکت کند یا از دندان مصنوعى استفاده کند.[33] البته در این باره شایسته است چنین فردى با دفتر مرجع تقلید خودش مکاتبه کند.

 

          * درباره تلفظ «ص» در «اللّه الصمد» ـ که در حال نماز قرائت مى شود ـ اختلاف است; بعضى مى گویند: حرف «صاد» یعنى «اللّه الصمد»; ولى بعضى مى گویند: تلفظ آن به صورت «سْ» یعنى «اللّه السّمد» است که تماس سر زبان با بالاى دهان مى باشد; لطفاً بفرمایید کدام درست است؟

          * حرف «صاد» مانند «س» تلفظ مى شود; در عین حال، صدا پر حجم و درشت مى شود و فرقى بین حرف «ص» در «الصمد» و سایر کلمات نیست. درباره طریقه تلفظ حرف «ص» چند دیدگاه وجود دارد. براى آگاهى بیشتر مى توانید به کتاب معرفى شده در پاورقى رجوع کنید.[34]

 

          * منظور از آیه 110 سوره اسراء: (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا); نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن. چیست؟

          * بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر (و هم چنین تسبیحات اربعه) را آهسته بخوانند.[35]

یکى از دلیل هاى مراجع در این مسئله روایاتى است که از معصومین(علیهم السلام) رسیده و در کتاب هاى فقهى بررسى شده است.[36] هم چنین فتواى فقها در این مسئله ربطى به این آیه ندارد، چون جهر و اخفاتى که در این مسئله وجود دارد، غیر از جهر و اخفاتى است که در آیه از آن نهى شده است; آنچه در نماز صبح و مغرب و عشا فقها فرموده اند جوهر داشتن صداست، نه بلند کردن صدا و آنچه در نماز ظهر و عصر فرموده اند، جوهر نداشتن صدا است، نه آن که حتى خود انسان هم صدایش را نشنود.[37] ولى آنچه در آیه مطرح شده غیر از این دو است مى فرماید: نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن و میان این و آن راهى میانه جوى.

پس آیه ربطى به این مسئله فقهى ندارد، بلکه از افراط و تفریط در بلند خواندن و آهسته خواندن نهى مى کند.[38]

          ممکن است مقصود آیه این باشد که: همه نمازها را بلند نخوان و یا همه را آهسته نخوان، بلکه راه میانه را انتخاب کن و بعضى نمازها را بلند و بعضى را آهسته بخوان. بنابراین هیچ منافاتى بین فتواى فقها در این مسئله با آیه مذکور وجود ندارد.[39]

 

لزوم خواندن الفاظ و اذکار نماز

          * آیا مى توان بدون تکان دادن لب ها و از ته دل نماز خواند؟

          * خیر، زیرا یکى از واجبات نماز «ذکر» است. «ذکر» همان عبارت ها، جمله ها، کلمات و حروف خاصى است که در جاى جاى نماز باید ادا شود و این امر بدون تکان دادن زبان و لب ها محقق نمى شود. بلکه اگر کسى استثناءً لال است احکام ویژه خود را دارد; مثلاً با اشاره باید نماز بخواند و... .

خداوند متعال مى فرماید: (لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا)[40]; نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن.

          بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر (و هم چنین تسبیحات اربعه) را آهسته بخوانند.[41]

          از مجموع آیه فوق و فتواى فقهاى بزرگ استفاده مى شود که نماز باید خوانده شود و تمامى حروف از مخارج خودش ادا شود. بنابراین چون نمى توان بدون حرکت زبان و لب ها حروف و کلمات را ادا کرد نماز خواندن به این شکل یا از ته دل باطل است.[42]

 

 

ج) رکوع و سجود

 

1/ج) رکوع

فلسفه یک رکوع و دو سجده

          * چرا در نمازها یک رکوع و دو سجده انجام مى دهیم؟

          * روایات اسلامى به نکته هایى در همین زمینه اشاره کرده اند که به نمونه اى از آنها اشاره مى کنیم:

          1. از امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به همین پرسش، نقل شده است که فرمودند: چون نماز عبارت است از رکوع و سجود و تفاوتى میان این دو نیست، لکن چون رکوع عمل شخص ایستاده و سجده عمل شخص نشسته مى باشد و نماز نشسته نصف نماز ایستاده است، از این رو مى بایست عمل نشسته دو چندان شود تا با عمل ایستاده برابر گردد، لذا سجده تکرار مى شود تا با تعداد رکوع برابر شود.[43]

          2. هنگامى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به معراج تشریف بردند، بادیدن عظمت پروردگار، به سجده رفتند. هنگامى که سر از سجده برداشتند بار دیگر عظمت پروردگار را دیدند و به سجده رفتند، از این جهت دو سجده در نماز واجب شد.[44]

          3. فردى از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) پرسید: معناى دو سجده چیست؟ حضرت فرمودند: سجده اوّلى تأویلش این است که وقتى سر برخاک مى گذارى یعنى خدایا! از همین خاک مرا خلق کردى و چنان چه سربرداشتى یعنى از همین خاک مرا بیرون آورى، وقتى براى بار دوم سر بر خاک نهادى معنایش این است که خداوندا! مرا به همین خاک دوباره باز خواهى گرداند و چون سربرآورى یعنى از همین خاک دوباره خارج خواهى ساخت.[45] قرآن نیز به همین مطلب اشاره دارد(طه، آیه 55).

 

          * به چه دلیل خواندن قرآن در رکوع و سجود مکروه است؟

          * کراهت خواندن قرآن در رکوع و سجود به علت این است که در روایات از آن نهى شده از جمله: حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: چند نفر نباید قرآن بخوانند، رکوع کننده و سجده کننده در نماز، کسى که در دست شویى و حمام است، کسى که جنب است ]و[، زنانى که عذر شرعى دارند.[46]

 

2/ج) سجده

سجده بر مهر

          * چراشیعیان برخاک سجده مى کنند؟ فلسفه استفاده ازمهر چیست؟ آیا درقرآن آیه اى در این باره وجود دارد؟

          * (وَ للَّهِ یَسجُدُ مَن فى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ طوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِـلــلُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الاَصالِ)[47]; تمام کسانى که در آسمان ها و زمین هستند -از روى اطاعت یا اکراه- و هم چنین سایه هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى کنند.

          همه مسلمانان اتفاق نظر دارند بر این که سجده بر زمین و آن چه از آن مى روید ]به استثناى خوردنى ها و پوشیدنى ها[ جایز است، اما آن چه در آراى فقهاى مذاهب پنج گانه مورد اختلاف واقع شده، سجده بر اشیاى دیگرى علاوه بر زمین و روییدنى ها است;[48] بنابراین چه شیعه و چه اهل سنت زمین را محل سجده مى دانند، لکن شیعه معتقد است که در حال نماز باید بر زمین یا آن چه که از آن مى روید (مشروط به آن که خوردنى یا پوشیدنى نباشد) سجده کرد و سجده بر غیر این دو در حال اختیار صحیح نیست. مستند شیعه روایت هایى است که فقها به آنها استناد کرده اند.[49]

          در میان اهل سنت نیز روایت هاى بسیارى به چشم مى خورد که بر وجوب سجده بر زمین دلالت دارند،[50]ولى در این میان روایت هایى وجود دارد که بر جواز سجده بر غیر زمین نیز دلالت دارد و شیعه آنها را بر موارد ضرورت و موارد خاصى هم چون ناتوانى، سرما، گرما و مانند آن حمل مى کنند، ولى اهل سنت آن را به نحو مطلق و در همه موارد مى دانند.[51]در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمودند: (جُعِلَتْ لى الأرض مسجداً و طهوراً); زمین براى من محل سجده و طهارت (تیمم) قرار داده شده.[52]از امام صادق(علیه السلام) نیز روایتى در این زمینه وارد شده است.[53]

          سیره مسلمانان نیز در زمان حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) سجده بر زمین مسجد بود که از سنگ ریزه ها مفروش شده بود. آنان هنگام گرمى هوا که سجده بر سنگ هاى داغ مشکل بود. سنگ ریزه ها را به دست مى گرفتند تا خنک شود و به هنگام نماز بر آن سجده کنند.[54]

          این احادیث همگى گواه آن است که مسلمانان در ابتدا بر سنگ و خاک سجده مى کردند و آنان هرگز بر فرش و لباس و گوشه عمامه سجده نمى کردند، ولى بعدها به پیامبر ابلاغ شد که بر حصیر و بوریا نیز مى توان سجده کرد. روایت هاى متعددى از سجده پیامبر بر حصیر و بوریا حکایت مى کند.[55] بر این اساس، شیعه امامیه پیوسته بدین اصل مقید بوده که تنها فقط مى توان بر زمین و یا روییدنى هاى غیر خوردنى و... سجده کرد; افزون براین بى تردید وقتى مسلمانان بالاترین قسمت بدن خود یعنى پیشانى را بر پست ترین اشیاى زمین قرار مى دهند، نهایت تواضع و فروتنى و عبودیت را در برابر خداوند یکتا به نمایش مى گذارند. در روایات نیز آمده است که «سجده» بر خاک نهایت تواضع را مى رساند.[56]

          بنابراین براى ابراز نهایت عبودیت و بندگى در مرحله نخست هیچ چیز سزاوارتر از سجده بر زمین نیست و پس از آن آن چه در زمین مى روید، اما پوشیدنى ها و خوردنى ها چون مربوط به امور دنیوى اند و در واقع معبود دنیاپرستان هستند نمى توانند بیانگر عبودیت و بندگى در برابر خداوند یکتا باشند.از این روست که شیعه سجده را تنها بر زمین و آن چه بر آن مى روید جایز دانسته و روییدنى ها، پوشیدنى ها و خوراکى ها را استثنا کرده است و علت این که مهر را براى سجده انتخاب کرده، این است که اولا: مهر، موضوعیت ندارد واز آن جا که پیدا کردن زمین پاک و آماده براى سجده گاهى مشکل است، مهرى از خاک ساخته مى شود، تا همیشه در دست رس انسان باشد.

          ثانیاً: تربت امام حسین(علیه السلام) از میان آن چه سجده بر آن صحیح است، داراى خصوصیت بوده و بر اساس روایات و سیره عملى اهل بیت(علیهم السلام)بر دیگر خاک ها، سنگ، چوب و مانند آن، ترجیح داده شده است.[57] در روایتى در استحباب سجده مى خوانیم: (لایسجد الاّ على تربة الحسین(علیه السلام)); امام صادق(علیه السلام) سجده نمى کرد مگر بر تربت امام حسین(علیه السلام).[58] آن چه گفته شد، در روایات آمده بود، در قرآن کریم آیه اى که درباره سجده بر خاک نازل شده باشد وجود ندارد، و پاسخ این پرسش و امثال آن بر اساس روایت هاى اسلامى و سیره عملى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) به دست مى آید.

          اگر چه کتاب هر دو فرقه (شیعه و سنى) قرآن است، ولى همان طور که مى دانید در قرآن غالباً به کلیات مسایل پرداخته شده و تفسیر قرآن و شرح جزییات احکام به عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) و... گذاشته است. از آن جا که منابع و طریق حدیثى اهل سنّت با ما تا حدود زیادى متفاوت است، آنان تنها از رسول خدا و صحابه روایت مى کنند، ولى شیعه از رسول خدا و امامان(علیهم السلام) حدیث نقل مى کنند. لذا گاهى اختلاف هایى در جزئیات احکام و تفسیر آیات پیش مى آید که بررسى بطلان یا صحت گفتار و روش آنها، مجال دیگرى را مى طلبد.

 

سجده بر خاک نهایت عبودیت

          * چرا وقتى انسان، نماز مى خواند، باید سر خود را بر مهر بگذارد؟ در صورتى که مهر، همانند بت است؟ چرا خداوند شىء مخصوصى را براى سجده کردن خویش، قرار نداده است؟

          * با توجه به آیه 15 رعد، معیار در تشخیص این که سجده، براى خدا یا غیرخدا (مانند بت و امثال آن) است، نیت و انگیزه شخص سَجده کننده است. این موضوع با آن چه بر آن سجده مى کنند هیچ ارتباطى ندارد; در صورتى که این عمل به انگیزه عبادت و کرنش در برابر خداوند، انجام شود (رعد، آیه15 و حج، آیه77) سجده براى خدا است. ممکن است شخصى بر خاک پیشانى بساید، ولى چون نیتش غیرخدا بوده، عملش چیزى جز شرک و بت پرستى نیست.[59]

          سجده بر زمین است; یعنى بر سنگ و خاک. از آن جا که در همه جا، خاک تمیز و پاک یافت نمى شود، مقدارى خاک به صورت مهر ساخته شده است.

سنگ و خاک «مسجود علیه» است نه «مسجود له» (بر آن سجده مى شود، به آن سجده نمى شود). گاه به غلط تصور مى شود که شیعه براى سنگ سجده مى کند! در حالى که او، بسان همه مسلمانان، تنها براى خدا سجده کرده و به عنوان اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه الهى، پیشانى به خاک مى ساید.[60]

در پایان لازم به یادآورى است، مهر باید ساده ساخته شود، بنابراین کسانى که مهرهایى را به صورت مجسمه و مانند آن مى سازند، کارشان از روى نادانى است و مستند شرعى ندارد.

 

سجده زیاد از صفات بندگان خاص

          * نظر قرآن درباره انجام دادن سجده زیاد چیست؟

          * قرآن کریم، یکى از ویژگى هاى «عباد الرحمن» (بندگان خاص خداوند) را چنین معرفى مى فرماید: (وَ عِبَادُ الرَّحْمَـنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَـهِلُونَ قَالُواْ سَلَـمًا * وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَـمًا )[61]; بندگان خاص خداوند رحمان آنها هستند، که با آرامش و بى تکبر، بر زمین راه مى روند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام مى گویند ]و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند[ آنها کسانى هستند که شبان گاه، براى پروردگارشان، سجده و قیام مى کنند.

          جمله «یبیتون» دلیل بر این است که آنها شب را با سجود و قیام به صبح مى آورند، که منظور بخش قابل ملاحظه اى از شب است و یا اگر تمام شب باشد، در بعضى از مواقع چنین است. سجده هاى فراوان و طولانى در دل شب، از ویژگى هاى بندگان خاص الهى است، که در این آیه به آن اشاره شده است.

          در سوره انسان، آیه 25 و 26 آمده است: (وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَأَصِیلاً * وَ مِنَ الَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُو وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً ); و نام پروردگارت را هر صبح و شام به یاد آور و در شبان گاه براى او سجده کن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى.

 

حکم سجده بر روى قرآن

          * چرا وقتى که قرآن را باز مى کنیم یا مى بندیم، آن را مى بوسیم و چرا نباید برروى قرآن سجده کرد؟

          * احترام به نمادهاى دینى، هم شیوه هاى متعددى دارد و هم در میان پیروان تمامى ادیان وجود دارد. مسلمانان نیز براى احترام گذاشتن به کتاب الهى خویش که از نمادهاى دینى ایشان است، از ابتدا رفتارى محترمانه داشته اند که از آن جمله بوسیدن آن است. بوسیدن قرآن در فرهنگ ما نشان احترام نهادن ما به این کتاب گران قدر و مفاهیم عمیق آن است که از ابتدا بوده و ادامه دارد. اما این که بر قرآن نمى شود سجده کرد چون در روایت هاى ما، گذاشتن چیزى روى قرآن خلاف ادب دانسته و نهى شده است و گذاشتن پیشانى برروى قرآن به عنوان سجده نیز چون احتمال نوعى بى ادبى را به همراه دارد، تجویز نشده است.

 

سجده هاى واجب و مستحب قرآن

          * سجده هاى واجب ومستحب درقرآن کریم کدامند؟

          * در هر یک از چهار سوره: نجم، آیه آخر; علق، آیه آخر; سجده، آیه15 و فصّلت، آیه37 یک آیه سجده است که اگر انسان بخواند یا گوش کند، بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند.[62]«با (نجم)ستاره سوره فُصِّلتْ را(اقرأ)بخوان وسجده کن.»

کلمه هایى که زیر آن خط کشیده شده، اسم سوره هاى سجده دار است.

سوره هایى که سجده مستحب دارند عبارتند از: اعراف، رعد، نحل، اسراء، مریم، حج (دو سجده)، فرقان، نمل، انشقاق و برخى سوره ص را نیز به این سوره ها ملحق کرده اند[63].

به سجده هاى مستحب، سجده هاى مندوبه هم مى گویند.

 

علت سجده واجب قرآن

          * چرا هنگام قرائت تعدادى از آیات قرآن باید سجده کنیم؟

          * مهم ترین علتى که براى سجده در چهار سوره سجده دار مى توان ذکر کرد، سنت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است; یعنى روایت هایى که از امامان معصوم(علیهم السلام) صادر شده است:

          ابوبصیر از حضرت امام صادق(علیه السلام)روایت کرده که فرمود: اگر چیزى از آیات عزایم چهارگانه (آیات سجده دار در چهار سوره علق، نجم، تنزیل سجده، حم سجده) خوانده شد و تو آن را شنیدى، بى درنگ سجده کن; در هر حال که باشى; چه بدون وضو، چه جُنُب و چه زنى که در حال بى نمازى (حیض) است، امّا در سایر آیات سجده دار قرآن (غیر از چهار سوره مذکور) اختیار دارى سجده کنى یا نکنى.[64]

          از این حدیث شریف چند نکته به دست مى آید:

          1. بعد از تلاوت یا شنیدن آیات سجده دارِ واجب، امر به سجده شده و فوراً باید سجده کرد;

          2. در سجده هاى واجب (آیات سجده دار) داشتن وضو، جنب نبودن و حایض نبودن زن شرط نیست;

          3. سجده در آیات سجده دارِ غیر از چهار سوره مذکور، مستحب است و انسان مى تواند آن را انجام دهد یا ترک کند.

          مهم ترین حکمت سجده هاى مستحب نیز تعبد و روایت هاى معصومین(علیهم السلام) است.

 

ذکر سجده واجب قرآن

          * سجده هاىواجب باچه علامتى مشخص شده است؟ آیاباید به طرف قبله انجام داد؟ در سجده چه ذکرى باید گفته شود؟

          * در برخى قرآن ها، سجده هاى واجب با علامت «سجده واجبه»، در کنار صفحه قرآن، روبه روى آیه سجده، مشخص شده است امّا در برخى قرآن ها مشخص نشده است و انسان باید موارد و احکام آن را طبق نظر مرجع تقلید خود یاد بگیرد و در قرآن خود مشخص نماید تا در وقت تلاوت، سجده واجب از او فوت نشود.[65]

          در سجده واجب قرآن روبه قبله بودن لازم نیست و یک سجده کفایت مى کند.آیه یا دعاى خاصى واجب نیست، بلکه بنابر نظر مبارک حضرت امام خمینى: «هرگاه انسان، در سجده واجب قرآنى، پیشانى را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید، کافى است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید:

(لا اله الاّ اللهُ، حقّاً حقّاً، لا اله الاّ اللهُ ایماناً و تصدیقاً، لا اله الاّ اللهُ، عبودیةً و رقّاً، سجدتُ لک یا ربِّ تعبّداً و رقّاً، لامستنکفاً و لامستکبِرًا بَلْ اَنَا عبدٌ ذلیلٌ خائفُ مستجیرٌ.)[66]

 

احکام سجده واجب قرآن

          * اگر انسان بدون لب زدن به آیه اى که سجده واجب دارد نگاه کند و در ذهن خود آن را مرور کند سجده بر او واجب مى شود؟

          * با نگاه کردن به آیاتى که سجده واجب دارند، سجده بر انسان واجب نمى شود، بلکه در هر یک از چهار سوره «والنجم»، «اقرء» «الم تنزیل» و «حم سجده» یک آیه سجده وجود دارد که اگر انسان آن را بخواند یا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید فوراً سجده کند و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده کند.[67]

          * آیامى توان ازسوره هاى سجده واجب قرآن در نماز مستحبى خواند؟

          * بله ،اگر کسى هر یک از این چهار سوره را در نماز مستحبى بخواند، وقتى به آیه سجده واجب رسید، باید به سجده رود و سپس برخیزد و نماز را ادامه دهد و این سجده ربطى به سجده هاى نماز ندارد.[68]

          * در آیاتى که سجده واجب هست، آیا حتماً باید آنها را بلند خواند تا سجده بر شخص واجب شود و یا این که آهسته هم (در دل بخواند)، سجده واجب دارد؟

          * کسى که آیات سجده واجب را بنویسد و یا در ذهن خود تصور کند و یا به صورت مکتوب مشاهده کند و یا در قلب خودش بگذراند و خطور دهد، سجده بر او واجب نمى شود.[69]

          * با توجه به این که حضرت امام(قدس سره) در رساله خود فرموده اند: براى خانم هایى که عذر شرعى دارند، خواندن بیش از هفت آیه از سوره هایى که سجده واجب ندارد، مکروه است. آیا مى توان، قرائت مستمرّ روزانه را در ایّام عادت ادامه داد؟

          * مکروه در مستحبّات به معناى ثواب کم تر است، البته باید مراقب بود که جایى از بدن به خط قرآن نرسد، چون رساندن جایى از بدن در این حالت به خطّ قرآن حرام است; هم چنین قرائت سوره هاى عزائم که به زودى اشاره خواهد شد.[70]

          * زنانى که عادت ماهیانه دارند، اگر در مجالسى باشند که سوره سجده واجب قرآن، در آن مجالس خوانده مى شود، وظیفه آنها چیست؟ آیا باید سوره را بخوانند و سجده را به جا نیاورند یا اصلا نباید هیچ کدام از آنها را انجام دهند و اگر کسى آیه سجده به گوشش رسید، چه باید بکند؟ آیا گناه کرده که گوش داده؟

          * در این مسئله هر کس باید به نظر مرجع تقلید خودش مراجعه کند، زیرا برخى تنها خواندن آیات سجده را بر زن حائض حرام مى دانند و برخى مانند حضرت امام(رحمه الله) معتقدند زنانى که در عادت ماهیانه هستند، نباید حتى حرفى را از سوره هایى که سجده واجب دارند بخوانند، ولى اگر آیات سجده دار را شنیدند باید سجده کنند و سجده کردن بر آنها واجب است (در صورتى که آیه سجده واجب باشد و گرنه مستحب است) و نیازى نیست که مجالس یاد شده را ترک کنند; بنابراین اگر کسى به آیه سجده واجب گوش دهد، سجده بر او واجب است.[71]

          * این آیه (افمن کان...) در سوره سجده آمده است و در دعاى کمیل هم آمده، آیا زنى که حائض شده مى تواند هنگام خواندن دعاى کمیل آن را بخواند یا نه؟ توضیح دهید.

          * زن حایض و شخص جنب مى تواند دعاى کمیل و توسل ]و زیارت عاشورا و...[ بخواند، ولى در دعاى کمیل چون جمله: (أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لایستوون) از آیه هاى سوره اى است که سجده واجب دارد، بنابر نظر فقیهانى که تنها قرائت آیه سجده را بر جنب و حایض جایز نمى دانند، جنب و حائض مى توانند این جمله ها را بخوانند، امّا به نظر فقهایى که قرائت تمام آیات سوره سجده دار را حرام مى دانند، نمى توانند این آیه شریف را در دعاى کمیل بخوانند. تنها همین جمله را نمى توان بر زبان آورد و خواندن باقى دعاى کمیل اشکالى ندارد. بنابراین هر شخصى باید به رساله مرجع تقلیدش مراجعه کند و بایستى بدن شخص حایض و جنب هنگام دعاى کمیل و توسل و... به اسم خداوند متعال یا پیامبران نرسد.[72]

 

          * شرایط به جا آوردن سجده واجب را، هنگام قرائت قرآن بیان کنید.

          * برخى ازشرائط عبارتند از: اگر انسان موقعى که آیه سجده را مى خواند، از دیگرى هم بشنود; چنان که گوش داده، دو سجده کند و اگر به گوشش خورده، یک سجده کافى است.[73] در غیر نماز، اگر در حال سجده، آیه سجده را بخواند، یا به آن گوش بدهد، باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند.[74] اگر آیه سجده را از کسى که قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود یا از مثل گرامافون، آیه سجده را بشنود، لازم نیست سجده نماید، ولى اگر از ابزارى که صداى خود انسان را مى رساند بشنود، واجب است سجده کند.[75] در سجده واجب قرآن نمى شود بر چیزهاى خوراکى و پوشاکى سجده کرد، ولى سایر شرایط سجده را که در نماز است، لازم نیست مراعات کند.[76] در سجده واجب قرآن باید طورى عمل کند که بگویند سجده کرد.[77] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانى را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافى است و گفتن ذکر مستحب است.[78]

 

          * آیا هنگام انجام فریضه نماز، مى توان به جاى ذکر سجده از ذکر سجده واجب قرآن نیز استفاده نمود؟

          * به عنوان ذکرى که در خصوص سجده وارد شده نمى توان استفاده کرد، اما به عنوان مطلق ذکر مانعى ندارد.[79]

          * آیا با استماع (شنیدن) آیه سجده واجب از صدا و سیما، سجده واجب مى شود؟ آیا ترک سجده واجب قرآن از گناهان کبیره است؟

          * در صورتى که صدا و سیما قرائت قرآن به صورت مستقیم و زنده پخش کند، در استماع آیه سجده، باید سجده کرد، ولى اگر به صورت زنده نباشد، سجده واجب نیست و همانند استماع آیه سجده از نوار است.

در تعداد گناهان کبیره روایات متفاوت است، ولى از ترک سجده واجب قرآن به عنوان گناه کبیره یاد نشده است، گرچه اصرار بر ترک آن گناه کبیره است.[80] براى توضیح به کتاب گناهان کبیره نگارش شهید دستغیب، مراجعه نمایید.

          در سجده تلاوت، گفتن ذکر مستحب است و هر ذکرى مى توان گفت. ساده ترین آن، ذکر «سبحان الله» است.

 

د) تشهد و سلام

 

فلسفه نشستن و برخاستن در نماز

          * فلسفه نشستن و برخاستن در نماز چیست؟

          * آن چه در فلسفه ایستادن در نماز مى توان بیان کرد این است که: ایستادن، اشاره به توحید افعالى دارد; یعنى «عبد» در برابر حقِّ مطلق و مقام قیّومیّت، قیام کرده است; به گونه اى که نمازگزار خود را در محضر حق، حاضر مى بیند و در عالمى که محضر ربوبیت خداوند است خود را از حضّار مجلس و از کسانى که در پیشگاه خداوند مؤدبانه ایستاده اند، مى داند; نمازگزار با تمام وجود چنین احساسى داشته و اهمیت مناجات با حق تعالى را کاملا درک مى کند. امام باقر(علیه السلام)مى فرماید: پدرم (امام سجّاد(علیه السلام)) وقتى به نماز مى ایستاد گویى شاخه درخت بود که جز آن چه باد از او به حرکت درآورد چیزى از او تکان نمى خورد.[81]

          امام زین العابدین(علیه السلام) مى فرماید: از حقوق نماز ]که باید رعایت شود[ عبارت از این است که بدانى نماز ورود به محضر خدا است و بدانى که هنگام نماز در پیشگاه خدا ایستاده اى و... .[82]

          آن چه در بیان فلسفه نشستن در نماز ]که همان تشهد است [مى توان گفت این است که: نمازگزار هنگام ورود به نماز در اذان و اقامه، شهادت به وحدانیت و رسالت و امامت مى دهد و در تشهد ـ هنگام خروج از نماز که در واقع خروج از فنا به بقا و از خودخواهى به خداخواهى است ـ در واقع یادآورى این حقیقت را دارد که نمازْ رسیدن به توحید حقیقى و شهادت به وحدانیت خداوند است و سرّ «اولیت» نماز که همان ایستادن در پیشگاه خداوند و سرّ نشستن که همان رسیدن به خداوند (تقرب به پروردگار) و شهادت به یکتایى او است، همه اش براى او است، چون همه چیز او است: (هُوَ الاَْوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّـهِرُ وَ الْبَاطِن)[83]; اول و آخر و پیدا و پنهان او است. ایستادن آغاز، سفر براى خدا و نشستن اوج تعظیم و کرنش براى حرکت به سوى او است: (کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ)[84]; همان گونه که در آغاز شما را آفرید باز مى گردید. پس در همه حالات (ایستادن یا نشستن) شایسته است، مقصد فراموش نشود و حقیقت وحدانیت و الوهیت حق تمام وجود نمازگزار را بگیرد و قلبش را در این سفر معراجى، خدایى کند، تا شهادتش حقیقت پیدا کند و از نفاق و شرک منزه گردد. شهادتى که در حال ایستادن هنگام اذان و اقامه گفته مى شود، شهادت قبل از سفر است و شهادتى که در حال نشستن در تشهد گفته مى شود، شهادت پس از سفر است. پس خوب است انسان بر این حالت خویش که مقام قرب الهى است مواظبت کند، تا همیشگى باشد.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: تشهد، ستایش خداوند بلند مرتبه است.[85]

          آن چه از فلسفه ایستادن و نشستن در نماز گفته شد، تنها بخش بسیار کوچکى از آن است.[86]

 

مخاطب سه سلام آخر نماز

          * مخاطب سه سلام آخر نماز چه کسانى مى باشند؟

          * جمله: (السلام علیک ایها النبى...) خطاب به پیامبر گرامى اسلام مى باشد. هم چنان که قرآن به آن سفارش کرده است (احزاب،56).

جمله: السلام علینا... خطاب به خود ما (به ویژه در نماز جماعت) و بندگان نیکوکار خدا است; مسلمانان، در هر نمازى پیوند دوستى با همه بندگان نیکوکار خدا را به خود تلقین مى کنند و درود صلح را بر بندگان نیکوکار مى فرستند.

و جمله: السلام علیکم و رحمة الله... بنابر یک نقلْ خطاب به انبیا، ملائکه و امامان معصوم مى باشد که نمازگزار آنان را در ذهنش مجسم مى نماید و بر آنان درود مى فرستند.[87] یا خطاب به جمیع مؤمنان است; یعنى سلام و رحمت و برکات خداوند برشما مؤمنان.[88]



[1]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع، ج1، ص421 ـ 910.

[2]. ر.ک: محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج82، ص279.

[3]. شیخ عباس قمى، سفینة البحار، مادّه «رئى»; ر.ک: نساء، آیه142.

[4]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج1، ص69.

[5]. همان، محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ح6790، ص1018.

[6]. همان، ح6809، ص1020.

[7]. غرر الحکم، ج2، ص553، حدیث شماره 4.

[8]. همان، حدیث شماره 2906; ناصر مکارم شیرازى، اخلاق در قرآن، ج1، ص279.

[9]. ابن فهد حامى، عدة الداعى، ص226; محمد مهدى نراقى، جامع السعادات، ج3، ص413.

[10]. ر.ک: امام خمینى، تحریرالوسیله، ج1، ص146، مسئله 2.

[11]. ر.ک: امام خمینى، رساله توضیح المسائل، مسئله 978 و 983; توضیح المسائل مراجع، ج1، ص565.

[12]. ر.ک: جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56ـ58.

[13]. ر.ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج6، باب القراءة فى الصلاة، ص37ـ39.

[14]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج9، باب فى وصف الصلاة، ص266، ح7.

[15]. وسائل الشیعه، همان.

[16]. فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج5، ص273، ذیل آیه شریفه «عن النبأ العظیم».

[17]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص16.

[18]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، باب فضائل سوره فاتحه، ج89، ح12، ص231.

[19]. عیاشى، تفسیر عیاشى، ج1، ص34، «تفسیر سوره حمد»، حدیث 9; تفسیر البرهان، ج1، ص42; تفسیر مجمع البیان، ج1، ص17و18 و براى آگاهى بیشتر ر.ک: امام خمینى، تفسیر سوره حمد، ص84ـ89.

[20]. محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج82، ص20.

[21]. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج1، ص28; ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج1، ص45 ـ 51; امام خمینى، تفسیر سوره حمد، ص234.

[22]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج6، ص67.

[23]. ر.ک: همان; شیخ طوسى(رحمه الله)، التهذیب، ج 2، ص 75; حضرت امام خمینى، توضیح المسائل، ص 155، مسئله 1130.

[24]. ر.ک: علامه حلى، منتهى المطلب، ج 1، ص 281.

[25]. محمد بن سعد، طبقات الکبرى، ج 4، ص 335.

[26]. ر.ک: همان، تفسیر نمونه، ج6، ص59 و ج27، ص473 .

[27]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 632.

[28]. ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى، ج3، ص56.

[29]. ر.ک: همان، ج3، ص56 ـ 58.

[30]. ر.ک: استفتائات امام خمینى، ج1، ص158 و 160; بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص575 ـ 576; غلامرضا نیشابورى، استفتائات قرآنى، ص38.

[31]. کلینى، اصول کافى، ج2، ص619.

[32]. ر.ک: توضیح المسائل مراجع، ج1، ص632 و عروة الوثقى، ج1، مسئله53.

[33]. عروة الوثقى، ج1، مسئله33.

[34]. ر.ک: سیدمحسن موسوى بلده، حلیة القرآن، ج1، ص19 ـ 21; ج2، ص33 و 41.

[35]. امام خمینى، توضیح المسائل، مسئله 992 و 1007.

[36]. نجفى، جواهر الکلام، ج9، ص364 ـ 369; عاملى، وسائل الشیعة، ج6، ص82 ـ 86، باب 25 و 28، ابواب القرائة فى الصلاة.

[37]. امام، تحریرالوسیله، ج1، ص166، مسئله 11، القول فى القرائة.

[38]. محمد حسین طباطبایى، ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 13، ص 312; همان، تفسیر نمونه، ج12، ص328.

[39]. سید محمد حسین طباطبایى، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى، ج13، ص12.

[40]. اسراء، آیه110.

[41]. امام خمینى، توضیح المسائل، مسئله 992 و 1007.

[42]. ر.ک: امام خمینى، تحریرالوسیله، ج1، ص166، مسئله 11.

[43]. ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص262.

[44]. ر.ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج4، ص680; عبدالله جوادى آملى، اسرار الصلاة، ص61.

[45]. ر.ک: همان، علل الشرایع، ج2، ص336.

[46]. ر.ک: همان، وسائل الشیعه، ج6، ص246 و شیخ صدوق، خصال، ص357.

[47]. رعد، آیه15.

[48]. ر.ک: محمد جواد مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 99.

[49]. ر.ک: همان، وسایل الشیعة، ص343; محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج82، ص147.

[50]. ر.ک: هندى، کنز العمال، ج7، ص459 و سنن بیهقى، ج1، ص104 ـ 106 و... .

[51]. ر.ک: نجفى، جواهرالکلام، ج8، ص37 ـ 411.

[52]. صحیح بخارى، ج1، ص91، کتاب تیمم، حدیث 2.

[53]. وسائل الشیعة، ج3، باب1، از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.

[54]. مسند احمد، ج3، ص327، حدیث جابر.

[55]. مسند احمد، ج6، ص179 و... .

[56]. ر.ک: همان، وسایل الشیعة، ج5، ص344.

[57]. ر.ک: همان، وسایل الشیعة، ج3، ص6ـ7; شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج1، باب تاء، ص121ـ122.

[58]. همان، وسائل الشیعة، ج5، ص366، ح6809.

[59]. ر.ک: جعفر سبحانى، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص6ـ75; سید محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ج11، ص320 و 324 و 332.

[60]. ر.ک: جعفر سبحانى، منشور عقاید امامیه، ص271.

[61]. فرقان، آیه63 و 64.

[62]. امام خمینى، توضیح المسائل، مسئله 1093، ص125.

[63]. سیدمحمدکاظم یزدى، عروة الوثقى، ص226.

[64]. شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج4، ص880، باب42، حدیث2.

[65]. ر.ک: بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص615، مسئله 1093، رساله امام خمینى.

[66]. ر.ک: امام خمینى، رساله توضیح المسائل، مسئله 1098.

[67]. بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، 1093، ص 615، فتاواى امام خمینى.

[68]. ر.ک: رساله توضیح المسائل، واجبات نماز، بحث «سجده واجب قرآن».

[69]. ر.ک: سید محمد کاظم یزدى، العروة الوثقى، ج1، ص529.

[70]. سید محمد حسن بنى هاشمى خمینى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص225، مسئله 355.

[71]. توضیح المسائل امام، مسئله 1093.

[72]. غلامرضا نیشابورى، استفتائات قرآنى از حضرت امام خمینى، ص53.

[73]. بنى هاشمى، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص615، مسئله 1093 و 1094.

[74]. همان، مسئله 1059.

[75]. همان، مسئله 1096.

[76]. همان، مسئله 1097.

[77]. همان، مسئله 1098.

[78]. همان، مسئله 1099.

[79]. این مسئله از دفتر حضرت آیات عظام بهجت و فاضل استفتاء شد و شفاهاً چنین فرمودند.

[80]. ر.ک: محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، ج13، ص310 - 322.

[81]. همان، وسائل الشیعه، ج5، ص474.

[82]. محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج4، ص93.

[83]. حدید، آیه3.

[84]. اعراف، آیه29.

[85]. همان، ج5، ص17.

[86]. ر.ک: امام خمینى، آداب نماز، ص146ـ154 و ص362ـ363; عباس عزیزى، جامع آیات و احادیث نماز، ص171ـ192.

[87]. ر.ک: شرح لمعه، ج1، ص82; شهید بهشتى، سرود یکتاپرستى، ص29.

[88]. ر.ک: میرزا جواد تبریزى، صراط النجاة، ج3، ص317; امام خمینى، توضیح المسائل، ص153، ط9.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۳
محمد جواد آقایی میبدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی